کد مطلب:140508 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:113

حکایت زن کوفی و متأثر واقع شدنش از مشاهده احوال اهل بیت
در یكی از مقاتل آمده است كه ضعیفه ای از زنان كوفه از جمله تماشاچیان بود كه بر بام خانه اش برآمده و نشسته و مشغول تفرج اسرای آل احمد مختار بود، در این اثناء كه نظاره می كرد بانوان محترمه را دید كه بر روی چوب جهاز شتران بی حجاب نشسته اند و مانند مرغان پر شكسته در ناله و افغانند آن ضعیفه صدا زد كه ای زنان دل خسته و ای اسیران دل شكسته من ای الاساری انتن شما از كدام طائفه و ملت و چه شهر و دیاری می باشید؟


یكی از آن بانوان در جواب فرمود: ای زن این چه سؤالی است كه می نمائی؟

آن ضعیفه گفت: من اسیر بسیار دیده ام ولی هیچ اسیری را مثل شما ندیده ام با آنكه آفتاب به صورت های شما تابیده و گرسنگی و تشنگی به شما صدمه زده معذلك نور از سیمای شما ساطع است و دل از ملاحظه شكل و شمایل شما سیر نمی شود.

در جواب گفتند: نحن بنات آل رسول الله و بناته و نساء الحسین علیه السلام ای زنان ما اسیران، دختران رسول خدائیم یعنی خویشان پیغمبریم و نیز بعضی دختران خود پیغمبر صلی الله علیه و آله و بعضی دیگر عیال و حرم حسین بن علی علیهماالسلام پسر پیغمبریم.

آن ضعیفه همین كه فهمید آن بانوان عیال الله و آل رسول هستند با دو دست به صورت خود زد و فریاد كرد: وامصیبتاه علیكم یا اهل بیت رسول الله صلی الله علیه و آله سپس از پشت بام به زیر آمد دختران و خواهران و خواهرزاده های خود را خبردار نمود كه دختران علی و فاطمه و اولاد رسول الله را ابن زیاد مانند اسیران روم و زنگبار وارد این شهر كرده كه روزی پدر و جد این محترمات در همین شهر سلطنت داشت برخیزید آنچه از البسه و مقنعه و چادر دارید بیاورید كه خانم ها سربرهنه بوده و از بی حجابی غرق عرق خجالتند.

دختران و خواهرانش آنچه لباس داشتند آوردند، آن زن آنها را در میان ساروقی پیچید، پس چادر بر سر كشید و به تعجیل از خانه بیرون آمد و خود را در میان اسراء انداخت تا آنكه به علیا مكرمه ام كلثوم رسیده با كمال عجز و زاری عرض كرد: یا سیدتی خذی فاستری علی هذه النسوان ای خانم من اینها لباس و معجر است بگیرید باین خانم های سربرهنه مرحمت كنید تا خود را بپوشانند و آن قدر از برهنگی نجوشند و نخروشند.

علیا مكرمه زینب خاتون سلام الله علیها فرمودند: ای زن اگر اینها را به رسم صدقه آورده ای به خدا صدقه بر ما حرام است.


عرض كرد: لا یا سیدتی انما هی هبة منی الیكم اینها هدیه است، بخشیدم كه شما و پیشكش كرده ام، بانوان محترمه از باب لاعلاجی و اضطرار با آنكه مظاهر غیرت الهیه بودند آن ثیاب و مقانع را قبول كردند و خود را از انظار نامحرمان مستور كردند.

زجر بن قیس حرامزاده چشمش به آن زن افتاد كه این كار را كرد به او دشنام داد و سرش فریاد كشید آن ضعیفه از ترس ابن زیاد فرار كرد و خود را در میان زنان پنهان كرد.